سی سال از جنایتی شرمآور میگذرد اما در سالهای بعد، بحثهای انحرافی بیش از اصل موضوع مورد توجه قرار گرفته است. اغلب پرسشهای انحرافی از یک نگاه خاص ناشی میشود؛ این که قتلعام ۶۷ بک حادثه در مقطع تاریخی خاصی است.تعداد قربانیان آن فاجعه، صدها نفر بوده یا هزاران نفر؟ آیا فلان شخصیت اصلاحطلب در جریان جزئیات تصمیمگیری قرار داشته؟ دستور قتل به خط روحالله خمینی است یا احمد خمینی؟ و…. اغلب پرسشهای انحرافی را میتوان ناشی از یک نگاه خاص به آن جنایت دانست. بر اساس آن نگاه، قتلعام زندانیان در تابستان ۶۷، یک حادثه در یک مقطع خاص از تاریخ جمهوری اسلامی بوده است. اما نگارنده، باور دیگری دارد. برای تشریح این باور، باید به مرور حوادثی پرداخت که از ماههای نخست استقرار جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است؛ حوادثی که همگی ریشه در گفتمانِ "حفظ نظام" دارد. نظام جمهوری اسلامی برای قوام و پایداری خود در آغاز استقرار، به فریب قشرهای متدین جامعه نیاز داشت، زیرا متدینان، قویترین حامی نظام در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی بودند و حاضر به جانفشانی برای آن. آیتالله خمینی با آگاهی از این واقعیت، در نخستین گام، به حذف روحانیون پرنفوذی همت گماشت که میتوانستند از سپر مذهب در برابر نظام استفاده کنند یا تیغ مذهب علیه مخالفان را کم اثر سازند. "مذهب سواری" روحالله خمینی قربانیان بسیاری داشت که معروفترین آنها، آیتالله سید حسن طباطبایی قمی در مشهد و آیتالله سید کاظم شریعتمداری در قم بودند. سابقه مبارزاتی طباطبایی قمیعلیه رژیم پادشاهی، کمتر از روحالله خمینی نبود. (همین رفتار در دوره رهبری علی خامنهای نسبت به مراجع تقلید مردمی همچون مرحوم سید محمد شیرازی و مرحوم حسینعلی منتظری اعمال شد.) پیش از رسیدن جمهوری اسلامی به دومین سالگرد استقرار، جنگی تمام عیار میان عراق و ایران درگرفت. در وحشیگری و جاهطلبی صدام تردید نیست اما نمیتوان نقش تحریکات آقای خمینی در آغاز جنگ را نیز نادیده گرفت. حتی اگر بپذیریم که مسئولیت آغاز جنگ، تماما متوجه عراق و صدام بوده است، بیشک در خصوص ادامه آن، مسئولیت مشترک، متوجه نظام بعثی عراق و نظام ولایت فقیه در ایران است. خمینی و همراهان او با مشابه سازیهای تاریخی – مذهبی، بسیاری از ایرانیان را ظاهرا برای مقابله با دشمنتجاوزگر بسیجکردند. ادامه جنگ حداقل در شش سال ابتدایی آن، نقش عمدهای در حفظ نظام داشت.عبارت "جنگ برای ما برکت است " بارها در سخنان خمینی تکرار شد. این سخن نشان میداد برای حفظ نظام، حتی حاضرند جنگی طولانی با هزینههای فراوان انسانی و اقتصادی بر کشور تحمیل کنند. پس از فوت خمینی، گاه و بیگاه افشاگریهای رفقای سابق و رقبای جدید، موجب افشای برخی واقعیتها شد که نشان میداد ادامه جنگ، هیچ توجیه منطقی نداشته، در عین حال وابستگان به هیچیک از جناحهای حکومتی، حاضر به پیشقدم شدن برای پایان آن نبودهاند. صریحترین اعتراف و افشاگری در این مورد از سوی جواد منصوری انجام شد. او که نخستین فرمانده سپاه و از نجات یافتگان ترورهای سازمان مجاهدین خلق بوده، در گفتگوی تلویزیونی (۱۳ مهر ۹۶) گفت: «اگر جنگ نشده بود فکر میکنم انقلاب اسلامی از بین رفته بود، من معتقدم جنگ بود که انقلاب اسلامی را سازمان داد، قدرت داد، تجربه داد، روحیه داد و موقعیت داد، نتایج جنگ برایمان عالی بود، با جنگ توانستیم ضدانقلاب داخل را سرکوب کنیم، گروهکها را سرکوب کنیم.» روحالله خمینی که کشته شدن دهها هزار نفر و از بین رفتن صدها میلیارد دلار نتوانسته بود او را به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایانجنگ – یا حتی آتش بس – وادار کند، تنها زمانی به پذیرش قطعنامه تن داد که حاکمیت را در خطر دید. البته خمینی، از فضای پذیرش قطعنامه و پایان جنگ نیز حداکثر بهره را برد و جنایت بزرگی مرتکب شد تا یک خطر احتمالی را از سر راه نظام بردارد. این جنایت اعدامدسته جمعی صدها جوان بود که از چند سال قبل در بازداشت قرار داشتند واغلب آنها، عمده دوران محکومیت خود را سپری کرده بودند. خمینی با استفاده از منفور بودن سازمان مجاهدین و با بهره گیری از فضای احساسی ایجاد شده علیه آن سازمان، دستور ننگینی صادر کرد که علاوه بر جنایتکارانه بودن، در تقابل با نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی قرار داشت. مستمسک سه قاضی کم سواد و خشن، برای اعدام دستهجمعی صدها جوان، دستور صریح خمینی برای تفتیش عقیده بود که اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی، آن را ممنوع اعلام کرده است: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و موُاخذه قرار داد.» به پشتوانه دستور خمینی، عوامل جنایات تابستان ۶۷، هزاران زندانی را تحت انواع فشار قرار دادند تا نظر آنان در مورد سازمانهای متبوع سیاسی، کشف شود. در حالی که اعتقاد مثبت یا منفی نسبت به یک سازمان یا گفتمان، نمیتواند مبنای صدور حکم باشد. اما برای خمینی "حفظ نظام به هر قیمت" در راس همه مسایل بود و به عقیده او، زنده ماندن تعدادی زندانی که شاهد جنایتهای متعدد در مراحل بازجویی و حبس بودند، ممکن بود امنیت نظام را در آینده به خطر بیندازد؛ لذا دستور قتل گروهی آنان صادر شد. گفتمان "حفظ نظام" که در راس اولویتهای خمینی قرار داشت پس از مرگ او با شدت بیشتر ادامه یافت. البته در دوره رهبری جانشین خمینی، به دلیل کاهش حمایت مردمی، رهبر جمهوری اسلامی برای حفظ نظام، ناچار به عدول از برخی اصول شد که ظاهرا بخشی از مانیفست جمهوری اسلامی بود. از جمله عدم وابستگی ظاهری- به شرق و غرب. در دوره رهبری علی خامنهای، بخش "نه شرقی" رسما از مانیفست جمهوری اسلامی حذف شده وهماهنگی سیاستها با روسیه و حتی اتکا به آن، هر روز آشکارتر میشود. به بحث اصلی باز گردیم: در جنایت تابستان ۶۷ بیش از آنکه اصل جنایت و کمسابقه بودن آن مورد توجه قرار گیرد، برخی سوالات و ابهامات فرعی، بزرگنمایی شده که مسئله را تحت الشعاع قرار میدهد. اصل ماجرا آنکه عدهای در ابتدای دهه شصت بر اساس قوانین قرون وسطایی محاکمه و علیرغم سخاوت قضات دادگاه انقلاب برای صدور حکم اعدام، از مجازات مرگ جان به در بُردند. آنها در حال گذراندن دوره محکومیت خویش و حتی بسیاری از آنها در آستانه آزادی بودند. اما به جای آزادی، حکم اعدام دریافت کردند. چگونه؟ به حکم دادگاههای چند دقیقهای بدون حضور وکیل و قاضی صالح. به چه بهانهای؟ انجام عملیات نظامی توسط افراد دیگری از سازمانمجاهدین… شاید اغراق نباشد اگر فرمان خمینی و احکام صادره توسط " قضات مرگ" را در تاریخ قضاوتِ دهههای اخیر، بینظیر بدانیم. اکنون میتوان به پرسشهای فرعی پیرامون ماجرا نیز پاسخ داد: آیا برخی سران فعلی جبهه اصلاحات و جنبش سبز، از جنایت تابستان ۶۷ مطلع بودهاند؟ به باور نگارنده، پاسخ هر چه باشد تفاوت زیادی در اصل ماجرا ایجاد نمیکند. برای همه جناحهای حکومتی در جمهوری اسلامی و چهرههای شاخص وابسته به آن جناحها، حفظ نظام بر همه اصول اخلاقی، انسانی و حقوقی، رجحان دارد. صدور فتوای مرگ توسط آیتالله خمینی نیز با نگاه "اولویت حفظ نظام" بود. پس قاعدتا آن گروه از چهرههای شاخص همه جناحها که در زمان وقوع جنایت، از آن بیخبر بودند در صورت آگاهی از مراحل تصمیم سازی و تصمیمگیری، با آن مخالفت نمیکردند. پرسش فرعی دیگر، تعداد قربانیان جنایت است. بر اینباورم که در اینمورد نیز، تفاوت مهمی وجود ندارد، زیرا اگر حتی دهها هزار زندانی مشمول دستور خمینی میشدند، احکام مرگ بر همه آنها جاری میشد. پس اینکه تعداد قربانیان هیات مرگ چند صد نفر بوده یا چند هزار نفر، چیزی از قبح ماجرا نمیکاهد. پرسش فرعی دیگر، تلاش برای کشف "صاحب دستخط" است. این موضوع از دو پرسش اول کماهمیتتر است. زیرا اقدامات سالهای پایانی عمر خمینی به ویژه از زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تا عزل آیتالله منتظری، بر همان اصلی مبتنی بود که خمینی از آغاز استقرار جمهوری اسلامی بر آن تاکید داشت و آن را بر هر چیز ترجیح می داد: «حفظ نظام به هر قیمت.» جنایت تابستان ۶۷، اقدامی پیشگیرانه برای مقابله با یک تهدید احتمالی علیه نظام بود. در این مقوله، میان خمینی و کسانی که در حال برنامهریزی برای تقویت جایگاه خود پس از مرگ او بودند، تفاوتی وجود نداشت. به عبارت دیگر، آنچه بسیاری از حوادث را رقم زد – و همچنان میزند – گفتمانی است که در راس همه اندیشههای روحالله خمینی قرار داشت: «حفظ نظام از هر چیز حتی حفظ جان امام زمان واجبتر است و به خاطر آن میتوان همه احکام نماز را تعطیل کرد.» مقاله را با یک جمله به پایان میبرم. بر خلاف برخی ادعاها، جنایت ۶۷ نه ناشی از اضطرار بلکه اقدامی مبتنی بر اندیشه خطرناک حفظ نظام به هر قیمت بوده و تا روزی که نظام و گفتمان غالب آن، پابرجا باشد تکرار جنایات آنچنانی، محتمل بلکه قطعی است. —————– * مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" صرفا بازتاب دهنده نظر و دیدگاه نویسندگان آن است، نه دویچهوله فارسی.
اخبار
-
خبرهایی از حمله ی احتمالی اسرائیل به ایران در بامداد روز جمعه سی و یکم فروردین 1403 می رسد که درباره ی صحت و سقم و معنای آن جای تردید فراوان بود. به همین خاطر نگارنده ترجیح داد که نوشتار هفتگی خود را به موضوعی وسیع تر و البته جدی تر از…
-
دکتر کورش عرفانی سرانجام موش کوه زایید. 200 پرتابه ای که دارای شانس نزدیک به صفر برای اصابت به هدف و ایجاد خسارت واقعی بودند، از سوی سپاه به سوی اسرائیل شلیک شد. این شبه حمله را باید به مثابه یک کادو از جانب بیت رهبری به براداران صهیونیست تل آویوی…
-
با نزدیک شدن نسل کشی به پایانی نافرجام در نوار غزه، مجموعه ی صهیونیستی دولت کنونی اسرائیل در مقابل این پرسش قرار می گیرد که برای باقی ماندن در رأس قدرت و پیشبرد سایر بخش های طرح های خود باید دست به چه کاری زند. چه چیزی است که بتواند…
-
در روزی که این مقاله به نگارش درمی آمد، جنگ افروزترین مقام سیاسی تاریخ معاصر بشر با رئیس جمهور کشوری که قویترین و مخرب ترین ارتش روی کره ی زمین را فرماندهی می کند به گفتگوی تلفنی پرداختند. خبرها حاکیست که در صحبت میان بنجامین نتانیاهو صهیونیست و جو بایدن…
-
پس از شش ماه نسل کشی، طرح آدمخواران اسرائیلی برای نابودسازی نوار غزه به پایان خود رسیده است. ساکنان این منطقه اینک یا مرده اند یا محکوم به مرگ ناشی از بیماری و قحطی و آوارگی هستند. کرانه ی باختری برای اسرائیل هدف آسانی است و از همین حالا به…
-
در حالی که پیش بینی ها در مورد سال کنونی (چه میلادی و چه خورشیدی) به سمت تنش های هر چه بیشتر جهانی، منطقه ای و داخلی است، این گونه به نظر می رسد که خرد جمعی ایرانیان هنوز محمل مناسبی برای تبلور و مادیت یافتن دارا نیست تا بتواند در…
-
تامین خصلت مردمی برای تشکیل یک جبهه ی فراگیر کورش عرفانی ویژگی بارز تاریخ سیاسی ایران، نفی نهادینه ی نقش مردم در تعیین سرنوشت خویش بوده است. همه ی نظام ها و سلسله هایی که بر ایران حکم رانده اند، با تمامی تفاوت های ظاهری خود، در این امر مشترک بوده اند که اراده ی…
-
اطلاعیه یازدهمین سالروز تاسیس حزب ایران آباد در شرایطی که کشورمان به سال سختی پا می گذارد، حزب ایران آباد نیز به عنوان یکی از تشکل های سیاسی ایرانی به همراه میلیون ها دیگر از هموطنانمان به این می اندیشد که چه باید کرد؟ این سئوالی است که اینک ذهن…
-
به فاصله ی چند روز، در ایران، وارد سالی می شویم که به گفته ی بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، فاجعه در انتظار اقتصاد ایران است: تورم دو تا سه رقمی، رکود گسترده، بی ارزش شدن پول ملی، افزایش قیمت ارز منتج از آن، کسر بودجه ی عظیم دولت، تعطیل…
-
نویسنده: رالف نادر ترجمه: کورش عرفانی یادداشت مترجم: ماشین انسان کشی ارتش آدمخوار تروریسم اسرائیل در حال قتل عام یک ملت است. زیر چشم جهانی که به ابتذال اخلاقی صهیونیسم عادت کرده است کشتار زنان و کودکان و مردم بیگناه نوار غزه در جریان است. به نظر می رسد که…