اخبار

⁨روش استقرار مدیریت بر جنبش نان و آزادی

وضعیت رژیم حاکم بر ایران به نقطه‌ی غیر قابل بازگشت و شرایط ایران به نقطه‌ی تغییر اجباری نزدیک شده‌اند. سرعت این حرکت در حال افزایش است و تحولی مهم، بدون تردید، در راهست، سمت و سوی آن می‌تواند متفاوت و متنوع باشد. سناریوهای مختلفی که در جریان است یکی حمله‌ی نظامی خارجی و جنگ است و دیگری، جنبش اعتراضی داخل و شورش مردمی. نقطه‌ی مشترک هر دو این است که از نظام جمهوری اسلامی چیزی باقی نخواهند گذاشت. اما در عین حال، هر یک برآیند نهایی متفاوتی دارد. جنگ، نابودی ایران را به همراه خواهد داشت و جنبش، نجات ایران را. تفاوت آن قدر زیاد است که هر گونه «همان پنداری» این دو سبب فاجعه‌ای عظیم برای ملت ایران خواهد شد. باید به هر قیمت که شده از جنگ پرهیز و به سوی رهایی میهن از شر آخوند و ظلم و دیکتاتوری حرکت کرد.

برای این منظور باید «جنبش نان و آزادی» را به ثمر رساند؛ جنبشی که قرار است به نظامی که زاینده فجایعی مانند آن چه در آبادان می‌گذرد خاتمه بخشیده و رفاه مادی و آزادی‌های مدنی را به همراه آورد و ایران را از کشوری استبداد زده و فقر زده به کشوری آزاد و آباد تبدیل سازد. برای این منظور باید به این جنبش به شکل یک «پروژه» نگاه کرد. ویژگی‌های هر پروژه برای رسیدن به هدف خود عبارتند از: ۱) زمان دارد. ۲) تدارکات می‌طلبد. ۳) مدیریت می‌خواهد. هر پروژه‌ای از این دست در دل یک بستر عمومی رخ می‌دهد که تحولات آن را باید از حالت مبهم و ناروشن به یک مرحله بندی روشن و متعین درآورد تا بتوان از آن برای دستیابی به یک هدف مشخص استفاده کرد. پس، پروژه باید در چارچوب یک نقشه راه دیده شود و این سه منظور را در تمامی طول مسیر خود دنبال کند: زمان را از یاد نبرد، پیوسته در تدارک باشد، به طور فعال مدیریت اعمال کند.

نگارنده چندی پیش در مقاله‌ای این نقشه‌ی راه را توضیح داده بود که شامل شش مرحله‌ی زیر بود: ۱) با حذف یارانه‌ها ابرتورم در کشور مستقر می‌شود. ۲) با استقرار ابرتورم، ثبات اقتصادی و اجتماعی به حداقل می‌رسد. ۳) بی ثباتی، توده‌ها را برای تامین بقای خویش به حرکت وا می‌دارد. ۴) حرکت توده‌ها، با رادیکالیزه شدن، به سمت حذف حاکمیت کنونی پیش خواهد رفت. ۵) با حذف حاکمیت آخوندی، مملکت باید توسط یک نیروی منسجم، آماده و دارای برنامه اداره شود. ۶) با اداره‌ی کشور و تحکیم فضای امن و با ثبات می‌توان به سوی انتخابات آزاد برای تغییر قانون اساسی و انداختن کشور روی غلتک زندگی متعارف توام با دمکراسی پیش رفت.

در حالی که این مراحل به شکل یک مسیر محتمل در ابتدا نظری و کلی به نظر می‌رسد، طی کردن عملی آن نیازمند دیدن فرایند در قالب یک پروژه است که باید شامل ویژگی‌های بالا باشد: زمان مندی آن رعایت، تدارکات دیده و مدیریت شود. هر گونه تصور گذر خود به خودی از مراحل شش گانه‌ی بالا خام، غیرواقعی وخطرناک است. به همین دلیل، شکل گیری یک جریان سازمان یافته که بتواند این حرکت را در قالب یک «پروژه» مدیریت کند لازم و ضروری است.

اما چگونه؟

نگارنده بر این باور است که در این مورد نباید بلافاصله ذهنمان، بنا بر عادت‌های همیشگی خود، به سوی تشکل‌های مختلف اپوزیسیون در معنای کلاسیک آن رود. این بزرگترین خبط و خطایی است که می‌توانیم در حال حاضر و در این مورد مرتکب شویم. دلیل آن هم ساده است: این تشکل‌ها حتی در یک فرصت ۴۰ ساله قادر به انجام این مهم نبوده‌اند، چگونه ممکن است در یک زمان کوتاه و با این همه فشار و اضطرار دست به این مهم بزنند و مدیریت یک جنبش در حال شکل گیری را به صورتی کارآمد و برخوردار از پشتیبانی جامعه بر عهده گیرند؟

برای یافتن یک جریان سازمان یافته‌ی که قادر به مدیریت و رهبری جنبش نان و آزادی باشد باید از خود خلاقیت نشان دهیم و دایره‌ی جستجوی خویش را فراگیر سازیم. این جاست که می‌بینیم امکان‌های دیگری، در ورای فرمول‌های عادت شده اما نازای سنتی، ظهور پیدا می‌کند.

خلاقیت برای یافتن رهبری جنبش

به نظر می‌رسد که ما به یک فرمول «ترکیبی» (Hybrid) برای این منظور نیاز داریم. یعنی باید عناصر قدیمی و جدید را به هم پیوند بزنیم تا با رویکردی عملگراتر یافتن یک نظام رهبری برای جنبش نان و آزادی متحقق شود. در این جا برخی از وجوه این فرمول ترکیبی را به اختصار می‌آوریم:

• اجتماعی – سیاسی باشد. یعنی هم باید نیروهای اجتماعی معترض به شرایط معیشتی را در برگیرد و هم نیروهای معترض به اختناق و استبداد را. پس، این جریان رهبری کننده نمی‌تواند صرف معیشتی باشد، فقط کارگری باشد، تنها از جانب وکلا و نویسندگان باشد، منحصر به معلمان باشد و غیره. باید ترکیبی از نیروهایی باشد که، ضمن تفاوت‌های اجتماعی، اقتصادی و فکری خویش، بر روی نقطه‌ی مشترکشان که برداشتن سد راه تغییر، یعنی تمامیت رژیم آخوندی-پاسداری است، با هم توافق و همکاری داشته باشند.

• درونی – بیرونی باشد. این بدان معنی است که نیروهای تغییر طلب اجتماعی و سیاسی داخل و خارج از کشور باید راهکارهای مناسب در جهت مشارکت و همکاری با هم را پیدا کنند. می‌دانیم که سرکوب در داخل، محدودیت هایی را پدید می‌آورد که خارج می‌تواند آن را جبران کند و داخل، توانایی‌ها را دارد که صرف در خارج بودن کافیست که آنها را نداشته باشیم. پس، باید در قالب مکمل به آن نگریست.

• واقع گرا – آرمان گرا باشد. بدین معنی که باید واقعیت‌های موجود چهارگانه‌ی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی ایران را برای تدارک و مدیریت جنبش در نظر داشت و به رویاپردازی‌های کودک صفتانه روی نیاورد. متواضعانه ظرفیت‌ها را شناسایی و بر اساس آنها افق و سقف هر مرحله را تعیین کرد و جلو رفت. در عین حال نباید آرمان گرایی را به طور کامل کنار گذاشت. چشم اندازهای درخشان را باید برای تولید امید وانگیزه در کنشگران حفظ کرد لیکن نباید پای آنها را از زمین واقعیت جدا ساخت.

• جامع و مانع باشد. جامع بودن جنبش یعنی با وجوه مختلف کار به صورت گزینشی برخورد نکردن و تمامی آنها را مد نظر داشتن. به طور مثال، نباید گفت که هیچ استانی نبوده که در این چهل و سه سال مورد ظلم بیشتر از دیگر استان‌ها قرار نگرفته است؛ در عین حال، مانع بودن به این معناست که نباید گذاشت دشمنان بیگانه از این امر و مواردی مشابه سوء استفاده کنند و خود را به عنوان جریان‌های جدایی طلب و تجزیه طلب در میان ملت ایران و در چارچوب جنبش «نان و آزادی» جا کنند. پس، باید هم انعطاف لازم را داشته باشیم تا شمول گسترده‌ی کار خود را تامین کنیم و هم، محکم و قاطع، در مقابل نفوذ بیگانگان و نفوذی‌های دشمنان ایران بایستیم و به آنها فرصت رشد و عمل ندهیم.

• اخلاق و عقلانیت را مبنا قرار دهد. اخلاق یعنی آسیب نرساندن آگاهانه به جسم و روان انسان‌ها. حرکت در هیچ کجا نباید بهانه‌ای برای زیر پا گذاشتن خط قرمزهای اخلاقی پیدا کند و به این واسطه راه را بر جنایت و انتقام کشی و زجر و شکنجه باز کند. در عین حال، عقلانیت به معنی حرکت مبتنی بر عینیت موقعیت است. یعنی باید آن چه را که در جامعه موج می‌زند فهمید و در اقدامات خویش منظور کرد. درست است که نباید جنبش به آدمکشی و انتقام جویی روی آورد، اما باید خشم و نفرت توده‌ها را نیز در نظر گرفته و آن را، با نتایجی که خواهد داشت، انکار نکرد.

• حداقل گرا و حداکثر گرا باشد. به این معنی که در توافق‌های نظری در جهت همکاری نباید وارد ادعای‌های مطلق گرا شد و عالی ترین شکل بر خواست‌های خویش را در جهت مشارکت با دیگر نیروها مبنا قرار داد؛ برعکس، در زمینه‌ی نظری باید حداقل گرا بود و همین که ابتدایی ترین و پایه‌ای ترین نکات در کار مشترک منظور شد به آن بسنده کنیم و به همکاری و مشارکت بپردازیم. در نقطه‌ی مقابل، زمانی که به یک «توافق نظری حداقلی» رسیدیم باید از خود بیشترین درجه از تلاش را برای «همکاری عملی حداکثری» نشان دهیم. این یگانه راه خلاصی از صدگرایی نظری و صفرگرایی کار عملی می‌باشد که در گذشته باب بوده است.

• فردگرایی و جمع گرایی: در حال که نقش خود را به عنوان فرد در چارچوب جنبش فراموش نمی‌کنیم و هر مسئولیتی را که بر عهده‌ی شخص ما، به عنوان یک شهروند، گذاشته شده انجام می‌دهیم، در عین حال، با جمع هماهنگ بوده و در درون و به همراه آن عمل می‌کنیم. سازِ ناهماهنگ نمی‌زنیم و تلاش می‌کنیم که پویایی جمع را مبنای کار فردی خویش قرار دهیم. از تک گرایی و تک محوری می‌گریزیم و به سوی کار هماهنگ، منظم و هدفمند جمعی روی می‌آوریم.

این‌ها نمونه هایی بود از ترکیب‌های دو گانه‌ای که این بار می‌تواند ما را از مطلق گرایی فلج کننده و مبتنی بر لجبازی و خودسری و حسادت و لجاجت بیرون بکشد و به عنوان یک ملت به بلوغ رسیده به سوی اقدام جمعی و مشترک سازمان یافته برای نجات کشورمان به پیش برد.

توصیه‌های عملی

در این مرحله از بحث یک پرسش اساسی مطرح می‌شود: در ورای این اصول نظری که باید در کار مدیریت «جنبش نان و آزادی» در قالب یک «پروژه» رعایت شود، روش‌ها و راهکارهای عملی برای تدارک این پروژه چیست؟

نگارنده بر این باورست که این تدارک در درجه‌ی نخست با عقل و اراده‌ی یکایک ما میسر است. تک تک ما، به عنوان فرد، چه با تعلق تشکیلاتی به یک جمع و چه به صورت انفرادی. هر کدام از ما می‌بایست از لاکِ خودمحوری و خودمداری خویش بیرون آید و دست به سوی هموطن دیگرش دراز کند و یا دست دراز شده‌ی هموطن دیگرش را بفشارد و همکاری را کلید بزند. برای این منظور، نباید منتظر هیچ عنصر بیرون از خودی باشیم. به محض آن که احساس مسئولیتی در باره‌ی ضرورت تدارک مدیریت جنبش نان و آزادی داریم باید دست به کار شویم و منتظر دیگری نباشیم. آن دیگری که ما منتظر او هستیم کسی نیست جز فرد ما که دیگری در انتظارش است. پس، خجالت و تعارف و عادت‌های انفعال آفرین را کنار بگذاریم و دیگر تماشاچی نباشیم، عمل گرا و بازیگر و فعال صحنه شویم.

نکته‌ی دوم این که به فکر انجام کار بزرگ در ابتدای راه نباشیم. راه با گام‌های کوچک و ابتدایی آغاز و طی می‌شود و به تدریج جریانی که به راه انداخته‌ایم یا به آن پیوسته‌ایم قوی و قویتر شده و قادر به انجام اقدامات بزرگتر هم خواهیم بود. در این باره به طور عمل گرا فکر کنیم نه آرمان گرا. هنوز غوره نشده طرح‌های تبدیل به مویز نریزیم. اجازه دهیم کار قدری پا بگیرد.

گام اول چیست؟ به طور مثال، همین مقاله را مورد مشارکت قرار داده و نظر دیگران را در مورد آن جویا شویم. یا موضوع این نوشته را از قول خود و به روایت خویش در فضای مجازی یا در محفلی بیاوریم و در جستجوی واکنش دیگران باشیم. افراد علاقمند به موضوع را شناسایی کرده با آنها ارتباط منظم تری برقرار کنیم. به این تعداد افراد اکتفاء نکرده و به سوی گسترش هر چه بیشتر آن باشیم. با ایده‌ی «توافق نظری حداقلی و همکاری عملی حداکثری» سعی کنیم که آن چه را ممکن است تا بتوان جمع گسترده‌ای از ایرانیان علاقمند به عمل را به صحنه آورد انجام دهیم.

خود را درگیر بحث‌های تاریخی یا انتزاعی آینده نکنیم. به شرایط مشخص کنونی و ضرورت عمل برای تغییر آن بپردازیم و روی نیازها و ضرورت‌های حرکتی موثر برای نجات ایران متمرکز باشیم. جمع‌های خود را به صورت بی سر و صدا و چراغ خاموش در سطوح مختلف جامعه و یا در خارج از کشور میان ایرانیان گسترش دهیم. این مهم است که یک سری از خطوط کاری و نکات آموزشی به طور مداوم و پیوسته بین اعضای جمع مطرح و مورد بحث قرار گیرد که جا بیافتد. به طور مثال این که:

• چگونه باید حرکت‌های اعتراضی مردم را در شهر و محل زندگی خود کلید بزنیم؟

• چگونه باید حرکت‌های اعتراضی مردم را تداوم بخشیم تا ادامه یابد و قطع نشود؟

• چگونه باید حرکت‌های اعتراضی مردم را به همدیگر پیوند بزنیم تا گسترش یابند؟

• چگونه باید شعارهای مفید و وحدت بخش میان مردم مطرح کرد تا جا باز کند و تکرار شود؟ (مثال: شعار «زندگی انسانی جمهوری ایرانی»)

• چگونه باید روحیه‌ی جنگندگی و مبارزه گری را میان مردم تقویت کرد و آنها را از ناراضی در خانه به معترض در خیابان تبدیل کرد؟

• چگونه باید یک هدف مشخص را -و نه دو تا یا ده تا- را به عنوان منظور اصلی جنبش اعتراضی فرموله کرد و جا انداخت؟

• چگونه باید سازماندهی جنبش را در مقابل دستگاه امنیتی و سرکوبگر رژیم مصونیت بخشید که حتی در صورت دستگیری برخی، دیگران به جنبش ادامه دهند؟

• چگونه باید نظم و سازماندهی و انضباط را بر حرکت مستقر کرد تا به یک جمع متحد، هماهنگ، سازمان یافته و قابل مدیریت تبدیل شوند؟

• چگونه باید مدیریت و رهبری جنبش را از سطوح پایین شروع کرده و به تدریج به سوی یک رهبری متمرکز و مشخص در بالا پیوند زد؟

• چگونه باید تدارک دفاع فیزیکی جنبش از خود و مقابله کردن عملی با دستگاه سرکوب را به عنوان یکی از نیازها مورد توجه قرار داد و اقدامات لازم را در این مورد شروع کرد؟

این‌ها نمونه هایی است برای کار مهمی که هر یک از ما ایرانیان برای پیشبرد «جنبش نان و آزادی» و هدایت آن به سوی پیروزی می‌توانیم از همین امروز، با تکیه بر عقل و همت و اراده‌ی فردیمان، شروع کنیم و جلو ببریم. این را اطمینان داشته باشیم که در سایه‌ی همین تلاش‌های فردی تک تک مان، چنان حرکت عظیم جمعی شکل خواهد گرفت که در تاریخ سیاسی ایران بی سابقه بوده باشد.

سفارش نهایی نگارنده این است که در این مسیر، موانع، چالش‌ها و نیز عواملی که حواس ما را به سوی خود بکشاند زیاد است. لذا نباید اجازه داد برخی رویدادهای پر سر و صدا یا برخی سر و صداهای پرهیاهوی رسانه‌ها ما را از مسیر درست کار خارج کرده و سرمان را به موضوعات غیر اصلی گرم کند. استمرار منظم کار تدارکاتی برای جنبش، راز موفقیت آن در روزهای سخت نبرد پیش روی خواهد بود.

دیگر این که نگذارید عده‌ای تاریخ را باز هم روده شکافی کرده بین شما اختلاف بیاندازند. هر چه که شما را از همیار و همرزم بالقوه یا بالفعل‌تان در این جنبش دور کند نامفید و آسیب رسان است. حواستان به ارتش سایبری رژیم و نادانانی که مفت به آنها خدمات می‌رسانند باشد. تمرکز باید بر روی جنبش نان و آزادی و نیازهای مشخص آن باشد.

جان کلام این که، در سایه‌ی دید و نگاهی مانند آن چه در این نوشتار آمده است، این امکان را داریم که برای تغییر حتمی در راه، به جای گزینه‌ی جنگ و نابودی ایران، «جنبش نان و آزادی» را مجهز به یک ساختار مدیریتی و رهبری کنیم تا به واسطه‌ی آن بتوانیم به عنوان یک ملت با ده هزار سال تاریخ، کشور خود را این بار نیز از دست دشمنان داخلی آن، یعنی رژیم ضد بشری و ضد ایرانی آخوندها، نجات بخشیم و همزمان، به دشمنان خارجی آن فرصت تخریب و نابودی تجزیه‌ی ایران را ندهیم. شدنی است اگر بخواهیم. انتخاب با ماست.#

*** 

برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv 

برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: 

«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com

آدرس تماس با نویسنده: korosherfani@yahoo.com

leave a reply

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

> <<

Didgah.tv

خبرهای مهم

14 آوریل 2024 9.59 ب.ظ

یک بار باید همت کنیم و رژیم ضد بشری و ضد ایرانی دست نشانده ی صهیونیسم را که از سال 57 به تامین منافع اسرائیل مشغول است پایین بکشیم و ایرانمان را از سلطه ی لندن و تل آویو و مثلث مامور آنها، آخوند-پاسدار-بازاری…

12 آوریل 2024 10.04 ب.ظ

یا جامعه ی مدنی اسرائیل در آن جا و بخش آگاه مردم ایران در این جا دست به حرکتی مهم و نجات بخش می زنند و یا سرنوشت هر دو در دست سایکوپت های آدمخوار تروریست ضد بشر تباه خواهد شد.

05 آوریل 2024 8.59 ب.ظ

نگارنده باردیگر در راستای هشدارهای پیشین خود از تمامی ایرانیان به خواب رفته، خود را به خواب زده و یا علاقمند به خواب می خواهد که صدای کر کننده ی پای هیولایی که به سوی کشورمان روان شده را بشنوند.…

05 آوریل 2024 12.29 ق.ظ

برای صهیونیست های کابینه ی نتانیاهو جنگ ضروری حیاتی است، اما نه برای فردا، امروز، حالا. هشیار باشیم! دشمنان بشریت دست به کار شده اند و اگر متوجه وخامت اوضاع نشویم کار انسان روی سیاره ی زمین…

30 مارس 2024 9.44 ق.ظ

در سایه ی این نکات بدیهی است که سال 1403 خورشیدی می تواند برای نیروهای سیاسی واقع بین و عمل گرا سالی متفاوت از چهل سال حرف و سخن و گفتگوگرایی بی حاصل باشد.

22 مارس 2024 9.24 ب.ظ

اینک بر ما ایرانیان است که با درک این ریزه کاری های لازم و ضروری تصمیم بگیریم آیا می خواهیم به چنین نوع از کار جدید اجتماعی و سیاسی بپیوندیم و منشاء تغییر برای شرایط نابسامان کشور عزیزمان ایران…

20 مارس 2024 1.04 ق.ظ

ما از همه ی ایرانیانی که چنین نگاهی به تغییر و تحول در ایران وضرورت کار منظم سازمان یافته برای آن را دارند دعوت میکنیم که به حزب ما بپیوندند تا در مسیر استقرار «زندگی انسانی  جمهوری ایرانی»…

15 مارس 2024 10.04 ب.ظ

اینک یک «کمیته تدارک تشکیل جبهه ی مردمی جمهوری دوم» بنا گذاشته شده که آماده ی پذیرایی از هموطنان دیگر برای پیشبرد کار تدارکاتی است. ا

12 مارس 2024 7.14 ق.ظ

براساس روایت های مردم در محل و نیز از طریق فیلم ها و عکس های رویدادهای پیاپی، به علاوه ی تلفات ناشی از مسدود کردن یا از بین بردن نیازهای حیاتی زندگی، برآورد محتمل تر، در ارزیابی من، این است…